- بررسی تخصصی
- مشخصات
- نظرات کاربران
عباس معروفی نویسنده ی کتاب سمفونی مردگان متولد 1336 در تهران است. او از کودکی علاقه به نوشتن داشت و با تغییر جزئیات آثار برخی نویسندگان بزرگ سعی در خلق اثر جدیدی داشت.در سال 1355 در مسابقه داستان نویسی مقام اول را به دست آورد و بعد از آن شروع به منتشر کردن داستان های خود در نشریات کرد.او در رشته ی ادبیات دراماتیک دانشکده ی هنرهای زیبا قبول شد.اولین مجموعه ی داستان عباس معروفی که خیلی زود هم نایاب شد "رو به روی آفتاب" بود.آشنایی عباس معروفی با محمدعلی سپانلو منجر به عضویت او در کانون نویسندگان ایران شد و از همین کانون او با نویسندگان بزرگ آن دوره شاملو،گلشیری و محمد مختاری آشنا کرد.معروفی علاوه بر نویسندگی ، چند نمایشنامه و شعر در کارنامه ادبی خود دارد و مدتی رهبر ارکستر سمفونیک تهران نیز بود. او با تاسیس انتشارات گردون محلی برای انتشار آثار و فعالیت جمع ادیبان آن زمان دایر کرد.سال 1374 انتشارات گردون به دلیل برخی مسائل سیاسی توقیف شد و عباس معروفی به دلیل فشارهای سیاسی از کشور خارج شد.او در آلمان کتابفروشی دایر کرد و نام آ« را به احترام صادق هدایت کتابفروشی هدایت گذاشت.سمفونی مردگان مشهورترین اثر عباس معروفی است از دیگر آثار او سال بلوا ، فریدون سه پسر داشت و نام تمامی مردگان یحییاست را می توان نام برد. عباس معروفی در سال 1401 در آلمان درگذشت.
نوشتن کتاب سمفونی مردگان 4 سال طول کشید . یکی از مهم ترین آثار ادبیات معاصر ایران به شمار می رود.این کتاب توانسته جایزه بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ را به خود اختصاص بدهد.
داستان کتاب داستان خانواده ایی به نام اورخانی است که در اردبیل زندگی می کنند. اواخر دوره ی سلطنت رضا شاه است و گذار از سنت به سوی مدرنیته. وضع مالی خانواده خوب است ومغازه آجیل فروشی دارند.پدر خانواده جابر اورخانی چهار فرزند دارد.یوسف فرزندی که در زمان حمله ی روس ها به تقلید از آنان با چتری از بلندی به پایین می پرد و فلج می شود و در تمام طول داستان مانند تکه گوشتی در بستر افتاده است.او توانایی هیچ کاری به جز تماشا کردن را ندارد.اورهان پسر مورد علاقه ی پدر چرا که تفکراتش شبیه پدر است . او امید پدرش برای آینده مغازه است. دو فرزند دیگر دوقلوهایی به نام آیدا و آیدین هستند آیدا که دختری احساساتی است دوست دارد خواستگاری بیایید و او را خوشبخت کند. آیدین نیز پسری است با تفکرات مدرن و به فکر پیشرفت. او به کتاب و شعر علاقه دارد و نمی خواهد راه پدر را ادامه دهد. آیدین را می توان نمادی از جوانان و نسل روشنفکری دانست که در میان عقاید و باورهای قدیمی گیر افتاده اند.آیدین فرزند مورد علاقه مادر است و مادر او را بیش از فرزندان دیگر دوست دارد.در ادامه پدر که از خواندن کتاب آیدین می ترسد و آن ها را نماد شیطان می داند کتاب های او را می سوزاند و آیدین از خانه می رود .اورهان که به خاطر عشق مادر به آیدین به او حسادت می ورزد. آیدا که با خواست پدر با مردی ثروتمند ازدواج می کند اما درگیر مشکلاتی می شود.
در کتاب سمفونی مردگان هر کس از خانواده ی اورخانی را می توان نمادی از جامعه دانست.آیدا نمادی از احساسات سرکوب شده ،آیدین نماد نسل روشنفکر و اورهان نسل جدیدی که هنوز قدیمی می اندیشد.
در بخشی از کتاب سمفونی مردگان می خوانیم :
حالا که قوای جوانیم تحلیل رفته تحمل خیلی چیزها را ندارم. تا در خانه را باز می کنم همه ی آن آدم های زنده با همهمه و شلوغیشان پا به فرار می گذارند. سکوت وحشتناک دم در بغلم می کند. از پله ها بالا می برد و روی تخت چوبی زهواردرفته لای لحاف چرک مرده می خوباند.تا بیایم گرم شوم نصف شب شده . با آن همه خستگی و خیال.
بعدازظهر ها که از مغازه بر می گشتم سر یهم به اتاق مادر می زدم.دیگر نفس های آخر را می کشید . پوست و استخوان. دماغش را می گرفتی کارش تمام بود. اتاقش همان سه دری سابق در طبقه پایین ، بوی سیر و ماندگی می داد. بوی نفس مسلول. مزه اش همیشه در استکان و نعلبکی بود و همراه چای به گلو می رفت. کنار بستر مادر نشستم . سعی کردم چشم به چشمش نیندازم.گفتم : سلام مادر. دستش را درست هام گرفتم و بی هیچ احساسی نوازش کردم.چشم های مادر از قعر فرو رفتگی در سقف مانده بود،مثل لانه چلچله ها در تنه ی درختان پیر.گفت : آیدین .... آیدین من کجاست ؟
من پلک زدم خیره به گل های قالی یا شاید به هیچ چیز فقط پلک زدم.من هم اورهان او بودم و نبودم.و هیچ کاریش نمیشه کرد.قبول کرده بودم که نباشم.گفتم همین دوربرهاست.مادر.