- بررسی تخصصی
- مشخصات
- نظرات کاربران
Animal Farm
اسنوبال به حیوانات خواندن و نوشتن یاد می دهد و ناپلئون وقتش را صرف آموزش طبع حیوانی به سگ ها یجوان می کند.و بعد هم تصمیم به مدرن سازی مزرعه می گیرند.اسنوبال تصمیم به ساخت آسیاب بادی می گیرد اما با مخالف ناپلئون روبه رو می شود .ناپلئون به کمک سگ هایش اسنوبال را از مزرعه فراری می دهند و ادعا می کند خودش آسیاب بادی را ساخته است.تا این که بعد از یک طوفان آسیاب بادی از بین می رود. ناپلئون اسنوبال را مقصر می داند و می گوید او هم دست آقای جونز است و کم کم برخی حیوانات دیگر به اتهام همدستی اسنوبال او را به قتل می رسانند. حیوانات از وضع دوران فعلی ناراحت می شوند اما معتقدند وضع موجود بهتر از دوران آقای جونز است.در ادامه داستان اسب مزرعه به نام باکسر مجروح می شود و ناپلئون او را می فروشد و به دروغ به اهالی مزرعه می گوید اسب مزرعه مرده است. سال ها می گذرد آسیاب بادی دیگری ساخته می شود و درآمد مزرعه خوب می شود با این حال آرمان هایی که اسنوبال درباره آن ها صحبت می کرد به فراموشی سپرده شده بود.بیشتر حیواناتی که در شورش اول شرکت داشتند دیگر یا مرده یا پیر شده اند و خوک ها کم کم بیشتر و بیشتر به آدم ها شبیه می شوند آن ها روی دو پا راه می روند شلاق به دست می گیرند الکل می نوشند و لباس به تن می کنند.همه ی موارد قانون وضع شده نقض می شود . قانون برابری حیوانات به قانون همه حیوانات برابرند اما بعضی از آن ها برابرترند. و قانون چهارپا خوب است و دو پابد به چهارپا خوب است دوپا بهتر تغییر می کند.
در جایی از کتاب مزرعه حیوانات می خوانیم :
در دقایق اول حیوانات سعادتی را که نصیبشان شده بود باور نمی کردند.اولین اقدمشان این بود که دسته جمعی گویی به منظور تحصیل اطمینان از اینکه بشری در جایی مخفی نیست چهار نعل دور تا دور مزرعه تاختند و سپس یه ساختمان مزرعه آمدند تا آخرین اثرات سلطه منفور جونز را پاک سازند.در یراق خانه را که در انتهای طویله بود شکستند. دهنه ها حلقه های بینی زنجیرهای سگ و چاقوی رنج آوری که را جونز به وسیله آن خوک ها و برده ها را اخته می کرد همه در چاه سرنگون شد.
افسار ها ، دهنه ها ، چشم بندها و توبره های موهن به میان آتش که از زباله ها در حیاط افروخته شده بود ریخته شد . شلاق ها هم همچنین . حیوانات وقتی شلاق ها را شعله ور دیدند همه از شادی به جست و خیز در آمدند.
سنویال روبان هایی را هم که با آن دم و یال اسب ها را در روزهای بازار تزیین می کردند درآتش انداخت . گفت روبان به منزله پوشاک است که علامت و نشانه انسانی است . حیوانات بایستی برهنه باشند. باکسر با شنیدن این بیان کلاه حصیری اش را که در تابستان گوش هایش را از مگس حفظ می کرد درآورد و با سایر چیزها در آتش انداخت . در اندک زمانی حیوانات هر چیزی که خاطره جونز را به یاد آنان می آورد از بین بردند.